۱۳۹۱ تیر ۲۸, چهارشنبه

زندان‌های ایران؛ 'تجربیات شیرین' در 'اردوگاه‌ مرگ'

"به عنوان شاهد حرف می‌زنم!"
شبنم مددزاده، زندانی سیاسی و فعال دانشجویی پیشین، نامه خود را این گونه آغاز کرده است. نامه او که در وبسایت "ملی-مذهبی" منتشر شده، در اعتراض به انتقال دو زندانی زن، کبری بنازاده امیرخیزی و صدیقه مرادی، از زندان اوین به زندان قرچک، نوشته شده است.
امروز همچنین نامه‌ای هم از مهدی محمودیان، روزنامه‌نگار زندانی عضو جبهه مشارکت، در وبسایت کلمه، تریبون عمده هواداران میرحسین موسوی، منتشر شده است که آقای محمودیان در آن عمدتا به شرح برخوردهای ماموران اطلاعاتی امنیتی با خانواده خود پرداخته است.
مددزاده در توضیح شرایط زندان قرچک، که خود مدتی در آن نگهداری شده و هم اکنون دو هم‌بندش به آن منقل شده‌اند، نوشته است: "آنجا اردوگاه مرگ است." اما محمودیان، روزنامه‌نگاری که به ۵ سال حبس محکوم شده و پیشتر نامه‌اش به آیت‌الله علی خامنه‌ای، رهبر ایران، خبرساز شده بود، در ابتدای نامه خود می‌نویسد "این هزار روز برایم سرشار از تجربیات شیرین بود."
محمودیان به این مساله اشاره کرده است که در زندان توانسته است افراد را فارغ از گرایش‌های سیاسی بپذیرد و دوست داشته باشد. او نوشته است: "به کسی بیش از همه دل بسته بودم که گروه و حزب متبوعش را دشمن مردم می‌پنداشته و می‌پندارم. مرحوم محسن دکمه‌چی از اعضای مجاهدین خلق را بیش از دیگران دوست داشتم."
محسن دکمه‌چی، علاوه بر هواداری از مجاهدین خلق، به اتهام حمایت مالی از زندانیان حوادث پس از انتخابات به حبسی ده ساله محکوم شده بود و طی دوران حبس خود به دلیل ابتلا به سرطان درگذشت. خانواده او مرگش را مشکوک تلقی کرده بودند.
مهدی محمودیان در نامه خود به اعمال فشار، توهین، آزار و اذیت و شکنجه زندانیان ایران اشاره کرده است. او گفته است پیش از بازداشتش نمی‌دانسته رایج بودن این امور در زندان‌های ایران چه اندازه واقعیت دارد و "از نزدیک دیدن وضعیت زندان‌ها" تنها چیزی بوده که به او کمک می‌کرده است ناراحتی خود از بازداشت، در ۲۵ شهریور ۸۸، را پنهان کند.
مقامات ایران برخورد نامناسب با زندانیان را رد می‌کنند و می‌گویند زندان‌های ایران شرایط رفاهی بالایی دارند.
آقای محمودیان در نامه خود گفته است که بازجویان طی دوران بازداشت او با همسرش تماس می‌گیرند؛ حکم دادگاه را، که آقای محمودیان "تشریفاتی" خوانده، برای او خوانده و از او خواسته‌اند مهریه‌اش را به اجرا بگذارد.
مطابق این نامه، پس از رسانه‌ای شدن این مساله خانواده آقای محمودیان از سوی ماموران امنیتی و اطلاعاتی تحت فشار قرار می‌گیرند تا آن را تکذیب کنند.
در این نامه آمده است که یکی از ماموران وزارت اطلاعات پس از اطلاع از این که امکان بازگشت همسر سابق مهدی محمودیان به زندگی با او وجود دارد، با پدر او تماس گرفته و گفته‌ "مهدی لجباز است و سرش را زیر آب خواهم کرد. اگر دخترت برگردد سیاه بخت می‌شود."
آقای محمودیان در پایان نامه خود نوشته است: "وقتی از مظالمی که بر خودم رفته است می‌نویسم شرمسار کسانی هستم که صدها برابر این فشارها بر دوششان سنگینی می‌کند و حتی امکان فریاد زدن هم ندارند."
"آنجا اردوگاه مرگ است"
نامه شبنم مددزاده در اعتراض به انتقال کبری بنازاده امیرخیزی و صدیقه مرادی، هر دو متهم به ارتباط با سازمان مجاهدین خلق، از زندان اوین به زندان قرچک نوشته شده است.
خانم مددزاده می‌نویسد این زندان "اردوگاهی برای مرگ است، نه برای حبس." او زندان قرچک را "برای تمام زنانی که به هر عنوانی محکومند" غیرانسانی خوانده است.
مددزاده در توصیف شرایط بد این زندان به کمبود غذای زندانیان اشاره کرده و می‌گوید در دوران حبس در قرچک شاهد بوده کمبود غذا به بروز دعوا و درگیری‌ها بر سر غذا منجر می‌شده است و از همین رو زندانیان سالن غذاخوری را به کنایه "سالن کتک‌خوری" می‌نامیده‌اند.
او به شرایط جسمی نامناسب خانم‌ها امیرخیزی و مرادی، از جمله نابینایی، آرتروز و بیماری قلبی امیرخیزی و آرتروز و بیماری قلبی مرادی، اشاره کرده و می‌گوید خانم امیرخیزی منتظر رفتن به آزمایش‌های پزشکی بوده است و نه "تبعید".
مددزاده از فعالان حقوق بشر خواسته است "برای برگرداندن این دو زن بیمار از آن ظلمت‌جای از هیچ تلاشی دریغ نورزند."
او گفته است: "صدای فریاد دردها را به گوش شما می‌رسانم که چون کوه طنین‌افکن فریاد من باشید."

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر